393
فقط یک لحظه مرا
قرض کن از باران!
فقط یک لحظه مرا
قرض کن از باران!
نیگاش کن!
به تمام مقدساتت قسم!
بجز تو که دنیامی
دیگه هیچی تو دنیام نیست!
حال من از اين و آن پرسيدني است
گاه بر روي زمين زل ميزنم !
گاه بر حافظ تفال ميزنم !
حافظ ديوانه فالم را گرفت !
يک غزل آمد که حالم را گرفت
ما ز ياران چشم ياري داشتيم
خود غلط بود آنچه مي پنداشتيم
(از بهنام عزیز)
با توام
میشه؟
یعنی می تونی
دست کم يک شب تو هم فرهاد باشی؟
کم که نه!هر روز کم کم می خوریم!
و توام چه راحت فراموش میکنی
تمام عشقم به خودت رو. . .
این جملرو با انرژی تمام گفت!
-سلام!خوش گذشت؟
آره خیلی جای تو خالی!
-آره خوب اینهمه وقته از من بیخبری
-معلومه بهت خوش گذشته!
نه رویا بخدا تلفن پیدا نکردم
اصلا تو دیلمان که آنتنم نبود!
-بهونه نیار
-اگه می خواستی میشد!
-چقدر ازم دور شدی. . .
نه بخدا دور نشدم دلم برات تنگ شده بود
می خواستم نرم که بیام پیش تو
اما به زور بردنم!
-میدونی تو این چند روز بهم چی گذشت؟
-یه دلم میگفت از بی معرفتیته که نمی زنگی
-یه دلم میگفت یه اتفاق بدی افتاده
-یه دلم میگفت منو به کل فراموش کردی
-تازه منم داشتم تورو به کل فراموش میکردم که زنگیدی!
-اگه دوست داری بهم بزنیم بگو
-قول میدم دیوونه نشم
-بغض نکنم
-بگو؟
عزیزم به دلت نگفتی که من چقدر دوسش دارم؟
بس کن دیگه!
. . .همین!
گفت بس کن و منم بس کردم!
فراموش کردم که چیکار باهام کرد!
دیوونه ام دیگه!
از خدا فقط یه چیز می خوام!
اینکه اتفاق بدی واست نیوفتاده باشه و
صحیح و سالم باشی!
حتی اگه تا آخر عمر
یادت مرا فراموش!
نه دو دنیا نوازش به تو هدیه کردم
ولی صد افسوس
که الان خودم
سرد
سردم!
تا کی می خوای منو تو هول و ولا بزاری؟
ازت خبر ندارم!
چند روزه؟
میدونی؟
پنج روزه!
تنگ شده!
داره نابود میشه!
میدونی که کی و میگم؟
دلم!
دلی که تو توش جا خشک کردی!
وای
می خوام بمیرم!
چکاوک من!
ببین بی تو دنیام چه دلگیره. . . .
کجایی؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟
روی عشق من نبستی
چشم من میگه تو رفتی
اما قلبم میگه هستی
حالا که همش خیاله
بزار دستاتو بگیرم
بزار تو فرض محالم
با تو باشم تا بمیرم
بزار عاشقت بمونم
بزار عاشقت بمونم
بزار عاشقت بمونم
حالاکه همش تو رویاست نگذار دلتنگت بمونم
مرگ بیداری برای من اینو خیلی خوب میدونم!
بزار عاشقت بمونم!
گلهای اطلسی از دیدن تو رنگ می بازن
اگه زنهای تو قصه بدونن که اینجایی
برای بردن تو
با اسب بالدار می تازن
ریشه هام تو دستهای تو محکمه!
دستم را گرفته بودو میکشید. . .
زین پس
تمام عمرم را
بی راهه خواهم رفت!
سخته چکاوک آدم بره مسافرت
هیچ راه ارتباطی ام باهاش نداشته باشی
حتی تلفنشو
حتی ندونی چی میخوره
حتی ندونی کجاست
حتی ندونی چیکار میکنه
سخته. . . نه؟
نه سخت نیست!
از سخت گذشته!
سخت تر تره!
روزی که عاشق چکاوک شدم!
. . . زمستون دو سال پیش بود
یه روزه خیلی سرد
همجا سفید از برف
دو سال و چند ماه ازآشناییمون می گذشت
اما هنوز عاشقش نشده بودم!
قهر کرده بودم باهاش!
تو اتاقم نشسته بودم که دیدم یه اس ام اس
داده و نوشته"اگه بیای پشت پنجره میفهمی که چقد دوست دارم"
پردمو زدم کنار
دیدم با یه بلوز نازک نشسته رویه
برفهای پشت خونمون!
شوکه شدم!
زنگ زدم بهش و گفتم پاشو برو هوا سرده
گفت تا آشتی نکنی نمی رم!
قطع کردم
فکر کردم الکی میگه و میره!
اما ۲ساعت گذشت و نرفت!
همونجا نشسته بود!
زنگ زدم آژانس و پالتوی بابارو برداشتم و
رفتم پایین!
نشستم روبروش
انقد سردش بود نمیتونست حرف بزنه!
نگام کرد!
نگاش کردم!
توی نگاهش شوق بود!
بغض بود!
معصومیت بود!
مهربونی بود!
تنم لرزید!
سرم گیج رفت!
همون لحظه بود که تمام قلبم مال اون شد!
دستامو گرفت
دستاش از سرما خشک شده بود
گفت"رویا دیگه باهام قهر نکنی ها"
سرم و تکون دادمو پالتورو انداختم دورش!
آژانس اومد چکاوک باهاش رفت!
رفت و منو تویه یه حس خاص تنها گذاشت!!
همین!
همین بود ماجرای عاشقی من!
میگه دارم میرم سفر!
تازه با خوشحالی ام اینو میگه!
لبخند میزنم و میگم
خوش بگذره عزیزم!
می فهمه تو نگاهم بغضه!
میگه می خوای نرم رویا؟
نگاهش میکنم که از چشمام بخونه جوابشو
اما میگم نه برو !
(دوست داشتم نق بزنم و بگم
من بخاطر تو تو این سه ماه تابستون
از تهران بیرون نرفتم!
توام بخاطر من نرو
اما این خودخواهی محض بود!
پس نگفتم
نگفتم و بجاش
با یه خنده مصنوعی گفتم
برو مواظب خودت باش
که "دستانت" مال من نيست!
کوتاهتر و
کوتاهتر مي شود
خط عمر " دستانم "
موهای ژولیده تو
بلوز سفیدت!
دستای گرمت!
ساعت ۲ظهر!
چشمای همیشه خیست!
لمس صورتت وقتی داشتم
واست پماد می زدم!
صدای قلب تو میشنیدم!
صدای قلبمو میشنیدی!
گفتی واسه کی داره قلبت میزنه؟
کی توشه؟
با تمام وجود گفتم. . . تو!
توام با تمام وجود گفتی. . . دروغ میگی!
.
.
.
آسمان می بارید
پسری با دستمال خنده هایش را پاک می کرد!
میگی عوض شدی!
همش فکر میکنم بهونته و می خوای بری!
ولی پس چرا وقتی بهت گفتم
اگه خسته شدی برو
اگه منو نمی خوای برو
سریع هل شدی؟؟
سریع گفتی نه فقط می خوام مثل قبل بشی؟
نمی خوام برم!فقط مثل قبل شو!
آخه چکاوک من با تو چیکار کنم؟
هستی...
نمیری....
و شکنجه میدی!
ببین!
تو کور نبودی
پس ببین
چرا؟
چرا تنگ نمیشه؟
دلت و میگم!
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
می خواد عشق زوری بدست بیاره!
می خواد اذیتم کنه و
حرف از عشق میزنه!!!!!
خنده داره نه؟
اگه عاشقی چرا اذیتم میکنی؟
من دوست ندارم
بفهم!
پیر میشوی
تمام میشوی
من
عاشقت میمانم
عاشقت میمانم
عاشقت میمانم
تلختر بریز
تلختر و تلختر بریز
من تورا بی مزه هم خواهم نوشید!
تو چنگ ابرای بهار افتادم و در نمی یام
چشمامو سرزنش نکن از پسشون بر نمی یام...!