393

یک لحظه!

    فقط یک لحظه مرا

                  قرض کن از باران!

392

این دنیای منه

نیگاش کن!

به تمام مقدساتت قسم!

بجز تو که دنیامی

دیگه هیچی تو دنیام نیست!

 

391

چند روزي هست ، حالم ديديني است


حال من از اين و آن پرسيدني است


گاه بر روي زمين زل ميزنم !


گاه بر حافظ تفال ميزنم !


حافظ ديوانه فالم را گرفت !


يک غزل آمد که حالم را گرفت


         ما ز ياران چشم ياري داشتيم

                            خود غلط بود آنچه مي پنداشتيم

                                                                  (از بهنام عزیز)

390

هی تنها نیاز زنده بودن

با توام

میشه؟

یعنی می تونی

دست کم يک شب تو هم فرهاد باشی؟

389

حالمان بد نیست!غم کم می خوریم

کم که نه!هر روز کم کم می خوریم!

388

چه راحت فراموش میکنم تمام بدیات و

و توام چه راحت فراموش میکنی

تمام عشقم به خودت رو. . .

387

سلام عزیزم چطوری؟

این جملرو با انرژی تمام گفت!

-سلام!خوش گذشت؟

آره خیلی جای تو خالی!

-آره خوب اینهمه وقته از من بیخبری

-معلومه بهت خوش گذشته!

نه رویا بخدا تلفن پیدا نکردم

اصلا تو دیلمان که آنتنم نبود!

-بهونه نیار

-اگه می خواستی میشد!

-چقدر ازم دور شدی. . .

نه بخدا دور نشدم دلم برات تنگ شده بود

می خواستم نرم که بیام پیش تو

اما به زور بردنم!

-میدونی تو این چند روز بهم چی گذشت؟

-یه دلم میگفت از بی معرفتیته که نمی زنگی

-یه دلم میگفت یه اتفاق بدی افتاده

-یه دلم میگفت منو به کل فراموش کردی

-تازه منم داشتم تورو به کل فراموش میکردم که زنگیدی!

-اگه دوست داری بهم بزنیم بگو

-قول میدم دیوونه نشم

-بغض نکنم

-بگو؟

عزیزم به دلت نگفتی که من چقدر دوسش دارم؟

بس کن دیگه!

. . .همین!

گفت بس کن و منم بس کردم!

فراموش کردم که چیکار باهام کرد!

دیوونه ام دیگه!

386

اونقدر نگرانم که الان

 از خدا فقط یه چیز می خوام!

اینکه اتفاق بدی واست نیوفتاده باشه و

صحیح و سالم باشی!

حتی اگه تا آخر عمر

یادت مرا فراموش!

385

یه دنیا؟

نه دو دنیا نوازش به تو هدیه کردم

ولی صد افسوس

که الان خودم

سرد

سردم!

384

میگم چکاوک

تا کی می خوای منو تو هول و ولا بزاری؟

ازت خبر ندارم!

چند روزه؟

میدونی؟

پنج روزه!

تنگ شده!

داره نابود میشه!

میدونی که کی و میگم؟

دلم!

دلی که تو توش جا خشک کردی!

وای

می خوام بمیرم!

چکاوک من!

ببین بی تو  دنیام چه دلگیره. . . .

کجایی؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟

383

بگو که هنوز چشماتو

روی عشق من نبستی

چشم من میگه تو رفتی

اما قلبم میگه هستی

حالا که همش خیاله

بزار دستاتو بگیرم

بزار تو فرض محالم

با تو باشم تا بمیرم

بزار عاشقت بمونم

بزار عاشقت بمونم

بزار عاشقت بمونم

حالاکه همش تو رویاست نگذار دلتنگت بمونم

مرگ بیداری برای من اینو خیلی خوب میدونم!

بزار عاشقت بمونم!

 

 

382

تو قشنگی مثل شکلایی که ابرا می سازن

گلهای اطلسی از دیدن تو رنگ می بازن

اگه زنهای تو قصه بدونن که اینجایی

برای بردن تو

با اسب بالدار می تازن

381

اگه من مثل درختها ایستادم

ریشه هام تو دستهای تو محکمه!

380

چترم را بسته ام

       نمی باری؟

379

بی راهه رفته بودم آن شب!

دستم را گرفته بودو میکشید. . .

زین پس

تمام عمرم را

بی راهه خواهم رفت!

378

سخته نه؟

سخته چکاوک آدم بره مسافرت

هیچ راه ارتباطی ام باهاش نداشته باشی

حتی تلفنشو

حتی ندونی چی میخوره

حتی ندونی کجاست

حتی ندونی چیکار میکنه

سخته. . . نه؟

نه سخت نیست!

از سخت گذشته!

سخت تر تره!

377

یاد اون روز افتادم!

روزی که عاشق چکاوک شدم!

. . . زمستون دو سال پیش بود

یه روزه خیلی سرد

همجا سفید از برف

دو سال و چند ماه ازآشناییمون می گذشت

اما هنوز عاشقش نشده بودم!

قهر کرده بودم باهاش!

تو اتاقم نشسته بودم که دیدم یه اس ام اس

داده و نوشته"اگه بیای پشت پنجره میفهمی که چقد دوست دارم"

پردمو زدم کنار

دیدم با یه بلوز نازک نشسته رویه

برفهای پشت خونمون!

شوکه شدم!

زنگ زدم بهش و گفتم پاشو برو هوا سرده

گفت تا آشتی نکنی نمی رم!

قطع کردم

فکر کردم الکی میگه و میره!

اما ۲ساعت گذشت و نرفت!

همونجا نشسته بود!

زنگ زدم آژانس و پالتوی بابارو برداشتم و

رفتم پایین!

نشستم روبروش

انقد سردش بود نمیتونست حرف بزنه!

نگام کرد!

نگاش کردم!

توی نگاهش شوق بود!

بغض بود!

معصومیت بود!

مهربونی بود!

تنم لرزید!

سرم گیج رفت!

همون لحظه بود که تمام قلبم مال اون شد!

دستامو گرفت

دستاش از سرما خشک شده بود

گفت"رویا دیگه باهام قهر نکنی ها"

سرم و تکون دادمو پالتورو انداختم دورش!

آژانس اومد چکاوک باهاش رفت!

رفت و منو تویه یه حس خاص تنها گذاشت!!

همین!

همین بود ماجرای عاشقی من!

376

میگه دارم میرم سفر!

تازه با خوشحالی ام اینو میگه!

لبخند میزنم و میگم

خوش بگذره عزیزم!

می فهمه تو نگاهم بغضه!

میگه می خوای نرم رویا؟

نگاهش میکنم که از چشمام بخونه جوابشو

اما میگم نه برو !

(دوست داشتم نق بزنم و بگم

من بخاطر تو تو این سه ماه تابستون

از تهران بیرون نرفتم!

توام بخاطر من نرو

اما این خودخواهی محض بود!

پس نگفتم

نگفتم و بجاش

با یه خنده مصنوعی گفتم

برو مواظب خودت باش

                                             تنهاترین من

                                             تنها نذار منو

                                              تنها سفر نکن

                                               این دل شکسته ی از یاد رفترو دیوونه تر نکن

                                               دیوونه تر نکن!

375

وقتي هر لحظه مطمئن ترم ميکني

که "دستانت" مال من نيست!

کوتاهتر و

کوتاهتر مي شود

خط عمر " دستانم "

374

یه نوره صورتی

موهای ژولیده تو

بلوز سفیدت!

دستای گرمت!

ساعت ۲ظهر!

چشمای همیشه خیست!

لمس صورتت وقتی داشتم

واست پماد می زدم!

 صدای قلب تو میشنیدم!

صدای قلبمو میشنیدی!

گفتی واسه کی داره قلبت میزنه؟

کی توشه؟

با تمام وجود گفتم. . . تو!

توام با تمام وجود گفتی. . . دروغ میگی!

373

گفت دوستت دارم و رفت

.

.

.

آسمان می بارید

پسری با دستمال خنده هایش را پاک می کرد!

372

نق میزنی

میگی عوض شدی!

همش فکر میکنم بهونته و می خوای بری!

ولی پس چرا وقتی بهت گفتم

اگه خسته شدی برو

اگه منو نمی خوای برو

سریع هل شدی؟؟

سریع گفتی نه فقط می خوام مثل قبل بشی؟

نمی خوام برم!فقط مثل قبل شو!

آخه چکاوک من با تو چیکار کنم؟

هستی...

نمیری....

و شکنجه میدی!

371

ببین تمام سلولهایم لبالب از اسم تو پر هستند!

ببین!

تو کور نبودی

پس ببین

370

چکاوک

چرا؟

چرا تنگ نمیشه؟

دلت و میگم!

چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

369

یه دیوونه زنجیری افتاده به جونم

می خواد عشق زوری بدست بیاره!

می خواد اذیتم کنه و

حرف از عشق میزنه!!!!!

خنده داره نه؟

اگه عاشقی چرا اذیتم میکنی؟

من دوست ندارم

بفهم!

368

تو زندگی میکنی

پیر میشوی

تمام میشوی

من

عاشقت میمانم

عاشقت میمانم

عاشقت میمانم

367

بریز

تلختر بریز

تلختر و تلختر بریز

من تورا بی مزه هم خواهم نوشید!

366

تو چنگ ابرای بهار افتادم و در نمی یام

چشمامو سرزنش نکن از پسشون بر نمی یام...!

365

شبيه برگ پاييزي، پس از تو قسمت بادم 

364

 تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خود

دیدم که در آن آینه هم

 جز تو کسی نیست

من در پی خویشم

 به تو بر می خورم اما

در تو شده ام گم

به من دسترسی نیست.....